Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تسنیم»
2024-05-09@11:47:53 GMT

قصه خواندنی عجیب ترین کاروان زیارتی عتبات

تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۵۴۳۱۹

قصه خواندنی عجیب ترین کاروان زیارتی عتبات

در این زمانه پرهیاهو که خیلی‌ها چشم‌هایشان را به روی اتفاقات خوب و بد می‌بندند و سرگرم کار خودشان هستند، حاج اصغر جوادی، هرسال کاروانی از جوانان بزهکار و ناخلف را با خرج خودش به کربلا می‌برد تا شاید مسیر زندگی شان تغییر کند. ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۸ رسانه ها خواندنی نظرات

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حاج اصغر قصه ما از آن سوژه‌های ماه‌عسلی است که باید او را جلوی دوربین میلیون‌ها نفر بنشانی تا روایت گر ماجرای شنیدنی زندگی‌اش باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روایتی پر تب‌وتاب و پرکشش. وقتی تصمیم گرفت جوان‌های قداره‌کش و ناخلف را با خرج خودش به سفر کربلا ببرد ، فکرش را هم نمی‌کرد جوان‌هایی که هرکدام یک چاقو و قمه بیخ شلوارشان می‌گذاشتند و یک شهر از شر آزار و اذیتشان در امان نبود، مسیر زندگی‌شان تغییر کند و سینه‌چاک اهل‌بیت شوند، که شدند و حالا «اصغر جوادی» هرسال بانی این سفر سبز است و همسفران را گلچین می‌کند، اما نه از میان خوبان زمانه که اتفاقاً بدترین‌ها را گلچین می‌کند. بدترین‌هایی که بعضی از آنها حالا بهترین‌های این روزگارند.

 

گلچین کردم از بدهای زمانه

«این قداره‌کش‌ها و اراذل‌واوباش را با کربلا و حرم امام حسین (ع) چه‌کار حاج اصغر؟!» «پولت را برای این جماعت هدر نکن. به‌جای این‌ها شیرپاک‌خورده‌هایی که پول رفتن به کربلا را ندارند به زیارت آقا امام حسین (ع) ببر.» جمله‌ها ناامیدکننده بود اما نه برای من که به معجزه اهل‌بیت حتی در مورد بدترین آدم‌ها ایمان داشتم. جوان‌ها را گلچین کردم. از بدترین‌ها شروع کردم. هرقدر بدتر و ناخلف‌تر در اولویت‌تر. هرکدام پرونده خلاف‌هایشان در کلانتری قطورتر بود نامشان در ابتدای لیست سفر کربلا آمد.» در خانه خدا روبه رویش نشستیم و بی‌واسطه پرسیدیم چرا؟ از روزهای عاشقی‌اش در بین‌الحرمین می‌گوید: «سالی دو سه بار به کربلا می‌رفتم و هر بار مشتاق‌تر از قبل؛ اما سال 84 در بین‌الحرمین رو به روی گنبد امام حسین (ع) و حضرت عباس ایستادم. یک عهد بستم و یک قول گرفتم. عهد بستم جوانان بزهکار و ناخلف را به کربلا ببرم و از اهل‌بیت قول شفاعت گرفتم. برگشتم. از محله خودمان شروع کردم. یکی‌یکی سراغ جوانان بزهکار رفتم. وقتی می‌گفتم امام حسین (ع) دعوتتان کرده بعضی تعجب می‌کردند. خیلی‌ها راضی نمی‌شدند. شاید خجالت می‌کشیدند، شاید روی آمدن به حرم ارباب را نداشتند؛ اما هر چه بود و هر چه شنیدم، بالاخره کاروانی 45 نفره از جوان‌های ناخلف راهی کربلا شد و اتفاقات ناب و باورنکردنی در آن سفر رقم خورد.»

 

صدبار اگر توبه شکستی باز آ...

هر چه می‌گذرد این قصه شنیدنی‌تر می‌شود. دو سه نفر از توابین سفر سبز به جمع ما در مسجد اضافه می‌شوند. دیدارها تازه می‌شود و «اصغر جوادی» روایت را از سر می‌گیرد؛ «ساعت 12:30 شب وارد بین‌الحرمین شدیم. من به شفاعت اهل‌بیت ایمان داشتم، اما باور نمی‌کردم جوان‌های ناخلفی که با اصرار من به کربلا آمدند این‌طور دیوانه‌وار غرق حال و هوای این توفیق اجباری شوند. باور نمی‌کردم جوان‌هایی که سجده به خاک کربلا زدند و های های گریه می‌کنند همان‌هایی بودند که مردم یک محله از شر آزار و اذیت‌هایشان در امان نبودند. مسیر زندگی بسیاری از جوان‌ها در آن سفر تغییر کرد.» حاج اصغر از آن شب می‌گوید و خاطرات 13 سال قبل در نگاه حسین و بهنام و جوانی دیگر که کنارش نشسته‌اند دوباره زنده می‌شود. می‌گویند مردها سخت گریه می‌کنند اما اشک‌هایی که از چشمان مردان جوان در خانه خدا جاری می‌شود حساب‌وکتاب دیگری دارد.

 

سرگذشت توابین و سفر سبز

حمید جزو دار و دسته اراذل‌واوباش محله‌شان بود. ابایی ندارد از اینکه بگوید چه بود و چه شد. ابایی ندارد از اینکه بگوید در طرح دستگیری اراذل‌واوباش در سه مرحله او را دستگیر کردند و در محله چرخاندند تا درس عبرتی برای جوان‌های دیگر شود. ازاینجا به بعد او راوی خاطرات سفر می‌شود و می‌گوید: «همه از من بریده بودند. حتی خودم هم از خودم بریده بودم. دیگر هیچ‌چیز برایم مهم نبود. عربده‌کشی و دعوا و چاقوکشی جزو روزمره‌های زندگی‌ام شده بود تا اینکه سروکله حاج اصغر پیدا شد و من را در اوج گناه و بدی‌ها به سفر کربلا دعوت کرد. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد؛ اما زندگی من به دو بخش قبل از سفر کربلا و بعد از سفر کربلا تقسیم شد. وقتی برگشتم دیگر آن حمید سابق نبودم. توبه کردم و تا عمر دارم خودم را مدیون حاج اصغر جوادی می‌دانم که بانی این سفر شد و برایم پدری کرد. من حتی تصور هم نمی‌کردم بعدازاین سفر مسیر زندگی‌ام این‌طور تغییر کند.» هنوز داستان شنیدنی زندگی حمید که حالا مداح اهل‌بیت است تمام نشده
جوانی که نمی‌خواهد نامی از او در این گزارش آورده شود روایت گر زندگی پرفرازونشیبش می‌شود. جوانی که حالا مایه فخر و مباهات خانواده‌اش است و باافتخار می‌گوید: «من بنای حرم امام علی (ع) و امام حسین (ع) هستم. عاقبت بخیری از این بهتر؟! اهل‌بیت لطفشان را در حق من تمام کردند وگرنه پسر مواد فروشی که حتی خانواده‌اش هم از ترس آبرو او را از خانه بیرون کرده بودند و آواره کوچه و خیابان شده بود را چه به خادمی حرم امام حسین (ع)؟ زندگی‌ام را نکبت‌گرفته بود. سابقه‌دار هم شده بودم. در این شرایط حاج اصغر سراغم آمد و راه عاقبت بخیری را برایم باز کرد.» حاج اصغر دست روی شانه‌اش می‌گذارد و می‌گوید: «خانواده بیرونش کردند اما حالا حسرت دیدار بنای حرم امام حسین رادارند. چون او بیشتر ماه‌های سال کربلاست.» هنوز مبهوت این روایت جذاب هستیم که حسین، یکی دیگر از همان جوانان پرحاشیه داستان زندگی‌اش را می‌گوید: «میگساری‌ام بی‌پایان بود. خودم را هم فراموش کرده بودم، اما حاج اصغر دستم را گرفت. پدر نداشتم اما او پدری را در حقم تمام کرد. وقتی گفت اسمت را در لیست سفر کربلا نوشتم، خودت را آماده سفر کن. بلندبلند خندیدم و گفتم من؟ کربلا؟! از من انکار و از او اصرار تا اینکه رفتم و شد آنچه باید می‌شد.» حاج اصغر می‌گوید: «حسین هم جزو جماعت توابین شد و حالا آبدارچی هیات است و کسب‌وکاری آبرومندانه برای خودش راه انداخته است.»

 

دعای تو ما را بس است

«اتفاقات سفر اول آن‌قدر پربرکت و پررنگ بود که تصمیم گرفتم هرسال تعدادی از جوان‌هایی که هیچ‌کس دل‌خوشی از آنها نداشت را به کربلا ببرم. سال اول 18 میلیون تومان هزینه بردن جوان‌ها به کربلا شد. سال دوم 22 میلیون و سال سوم 24 میلیون تومان؛ اما باور می‌کنید هرسال، دو برابر پولی که هزینه می‌کنم وارد چرخه کسب‌وکارم می‌شود. این سفرها پربرکت است. دوستی در کربلا دارم به نام شیخ محمدعلی آخوند. دریکی از سفرها شیخ را در حرم امام حسین (ع) دیدم. وقتی شور و حال این جوان‌ها را دید گفت کاری که تو در این سفر کردی شاید من روحانی در 60 سال نتوانستم انجام دهم.» حاج اصغر جوادی 12 سال است بانی این سفر معنوی شده و دعای خیر ده‌ها مادر بدرقه زندگی‌اش است. جوادی می‌گوید: «چند سال قبل مادر یکی از جوان‌هایی که در سفر کربلا توبه کرده بود به خانه ام آمد. اشک‌هایش دلم را می‌لرزاند. از ته دل دعایم کرد. دعای یکی از این مادران هم اجابت شود دنیا و آخرتم را بس است.»

از تولید داخلی تا تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند

زندگی اصغر جوادی مثل کتاب پرباری است که باید سطر به سطرش را با دقت خواند. کارنامه فعالیت‌های خیرخواهانه‌اش فقط به بردن جوان‌های ناخلف به کربلا ختم نمی‌شود. حاج اصغر از کارتن‌خواب‌ها هم غافل نمی‌شود. کارتن‌خواب‌هایی که فکر می‌کنند دنیا برایشان تمام‌شده است. سراغشان می‌رود. دستشان را می‌گیرد. هزینه بستری در کمپ ترک اعتیاد را پرداخت می‌کند. وقتی ترک کردند آن‌ها را با هزینه خودش پابوس آقا امام حسین (ع) می‌برد. «علی عزیزیان» از دوستان حاج اصغر جوادی خاطرات جالبی از او دارد و می‌گوید: «در این روزها که حمایت از تولید داخلی و موضوع اقتصاد مقاومتی دغدغه خیلی‌هاست، آقای جوادی کارخانه کوچک تولید بلور دارد و این کارخانه را با همه مشکلات، سراپا نگهداشته است. چند سال قبل هم او را به‌عنوان تولیدکننده برتر در شهرستان ری معرفی کردند. جالب آنکه نیازمندان از عواید این کارخانه بی‌نصیب نمانده‌اند و او ید طولایی در تهیه جهیزیه برای دختران بی‌سرپرست و بد سرپرست دارد. نیازهای مالی هیات های تازه‌پا گرفته را هم تأمین می‌کند و خلاصه بگویم اصغر جوادی کلکسیون خیرخواهی است و این عین عاقبت بخیری است.»

منبع:فارس

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

R41383/P41383/S9,1299/CT12

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۵۴۳۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هفدهمین دوره میرمیران و روز معمار

مراسم هفدهمین دوره جایزه معماری میرمیران و بزرگداشت علی اصغر لطیفی، پدر قلم ایران، در تاریخ چهارشنبه پنجم اردیبهشت 1403 با حضور اساتید برجسته معماری و شهرسازی ایران، همچنین دست‌اندرکاران این حوزه و حامیان بنیاد معماری میرمیران، در سالن شهناز خانه هنرمندان برگزار شد. موضوع مورد بررسی در این دوره، بازآفرینی مفهوم حیاط در طراحی واحدهای مسکونی آپارتمانی بود.

مراسم با سخنرانی دبیر شورای عالی خانه هنرمندان و خیر مقدم ایشان به میهمانان آغاز شد. سپس پیام وزیر راه و شهرسازی توسط مجری مراسم اعلام شد. در ادامه، صاحب نظران، اساتید و بنیان‌گذاران بنیاد معماری میرمیران به مناسبت روز معمار، یادمان و موضوع مسابقه به ایران سخنرانی پرداختند.

کلام زنده یاد مهندس سید هادی میرمیران:

“جریان نوین معماری ،ایران که من به آن تعلق دارم تلاش دارد نوعی معماری بیافریند که معماری گذشته این سرزمین کهن را تداوم و تکامل بخشیده بتواند جایگاه خاصی در معماری جهان را به خود اختصاص دهد.”

قسمتی از برنامه هفدهمین دوره جایزه میرمیران به بزرگداشت پدر قلم ایران جناب آقای اصغر لطیفی اختصاص یافت که مجری برنامه اینگونه بیان نمودند:

یه اتفاق و یه ارتباطی بین سید هادی میرمیران مرحوم و آقای لطیفی وجود داشت به این صورت بود که من از پسر و نوه ایشان شنیدم که آقای میرمیران خیلی علاقه مند بودن هرهفته و این تکرارمیشده . هر هفته میرفتند در فروشگاه لطیفی و حدود 40 دقیقه با آقای لطیفی صحبت میکردند در مورد قلم.

ببینید چه عشقی آقای میرمیران به قلم داشته و آقای لطیفی اساسا به معماری و این نقطه اشتراکی بود که در اون فروشگاه این دو نفر را جمع میکرد."

بعد از صحبت های مجری کلیپی از عکس های قدیم جناب آقای اصغر لطیفی پخش گردید و سپس صحبت های استاد علی دهباشی درباره رابطه سید هادی میرمیران و آقای اصغر لطیفی پخش شد.

استاد علی دهباشی:

"یک روز ایستاده بودم ( داخل فروشگاه لطیفی ) دیدم دونفر با ویلچر آوردن اول نشناختم بعد فهمیدم که مهندس میرمیران هستن. مهندس میرمیران را اونهایی که اهل معماری باشند میشناسند یکی از کارهاش ساختمان کتاب خانه ملی ایران هست. میومد و اینها عاشقانه در رابطه با قلم با هم حرف میزدند. من همینجور تماشا میکردم صحبت اینهارو و بسیار بسیار نویسندگان و هنرمندان و رابطه یک کاسب با کاری که میکرد...."

بیوگرافی پدر قلم ایران :

علی اصغر لطیفی معروف به پدر قلم ایران در بیستمین روز دومین ماه زمستان هزار و سیصد و نوزده در شهر دماوند و در دامنه ی ابر کوه تاریخ ساز ایران پا به عرصه وجود گذاشت. او در خانواده ای به دنیا آمد که شغل پدر و پدربزرگ او معلم مکتب خانه و آموزگار بود و کودکی او در محیط مکتب خانه در شهر دماوند سپری شد به همین دلیل وی علاقه زیادی به قلم و نوشت افزار پیدا کرد. از سنین پایین به فعالیت کاری و کمک به خانواده می پرداخت و تا قبل از خدمت سربازی در شهر دماوند بود و خدمت سربازی خود را در شهر تهران و دانشکده افسری سپری نمود و بعد از خدمت سربازی خود در سال 1339 با توجه به علاقه قبلی به نوشت افزار در یک مغازه قلم فروشی که قلم های مشهور جهان را بفروش می رساند مشغول به کار شد در آنجا علاقه زیادی به تعمیرات قلم و طرز استفاده صحیح خودنویس و راهنمایی مشتریان و خریداران قلم پرداخت .

اسامی هیئت داوران این مسابقه بر اساس حروف الفبا بدین شرح می باشد:

آقای مهندس هوشنگ امیراردلان

آقای مهندس امیرپویا اصغری

خانم مهندس فریار جواهریان

آقای ابراهیم حقیقی

آقای مهندس سامان سیار

آقای مهندس فرشاد فرهی

آقای مهندس سید علیرضا قهاری

خانم مهندس بهارک کشانی

آقای پروفسور محمود گلابچی

آقای صادق میری

آقای مهندس حمید میرمیران

مراسم با اهدای جوایز توسط هیئت داوران به منتخبین و برندگان برترین آثار طرح و متن مسابقه به پایان رسید.

دیگر خبرها

  • ۴۶ کاروان از کردستان به عتبات عالیات اعزام شد
  • جاری کردن عقد ازدواج با پسر معتاد در برخی دفترخانه‌ها
  • «سرباز روز نهم» با تقریظ رهبر انقلاب به نمایشگاه آمد
  • شکسته شدن سد عدم اعزام زائران عمره به همت دولت سیزدهم
  • مجرد: همه تلاشم را کردم اما نشد
  • پاسخ عجیب بانک مرکزی به درخواست زوج‌های جوان: «هیچ بانکی اعتبار پرداخت وام ازدواج ندارد»
  • علی اصغر مجرد لیگ ملت‌های والیبال را از دست داد
  • «توسعه خواندنی است» در راه نمایشگاه کتاب
  • هفدهمین دوره میرمیران و روز معمار
  • انتشار شایعات عجیب درباره ریحانه پارسـا به دلیل یک کلیپ! | تصویر